آتشبس در غزه؛ گامی به سوی صلح یا تنفس به اسرائیل؟
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۸۶۱۱۵۰
نزدیک شدن به ماه رمضان باعث شده تا کشورهای غربی دنبال یک آتشبس در غزه باشند. بایدن میگوید توافق پاریس در حال رسیدن به نتیجه است و احتمال دارد تا روز دوشنبه آتشبسی ۴۰ روزه آغاز شود. از طرف دیگر برخی از مقامات اسراییلی به خوش بینی بایدن بدبین شدهاند. با این حال جلسه کابینه جنگ اسراییل در روز چهارشنبه نشان میدهد خبرهایی وجود دارد و تلاویو موضوع را نادیده نگرفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با صباح زنگنه کارشناس مسائل خاورمیانه در مورد احتمال یک آتشبس در باریکه غزه به گفتگو نشستهایم:
رئیسجمهور آمریکا بهنحوی از آتشبس ۴۰ روزه در غزه صحبت میکند که بهنظر میرسد بیشتر مسیر طی شده و هر لحظه ممکن است بمباران غزه برای مدتی متوقف شود. آیا ما به آتشبس در غزه نزدیک شدهایم؟
در طول دهههای گذشته مهمترین موضوعی که نادیده گرفته شده بحث فلسطین و اشغال آن بوده است. ملتی به نام فلسطین بوده که یا تبعید یا اخراج یا کشته شدهاند. این افراد حق و حقوقی دارند. تمام طرحهایی که داده میشد ناظر به حل مساله مردم فلسطین و سرزمین فلسطین نبوده و برای حل و کاهش مشکلات اشغالگر این سرزمین است. یعنی اسراییل به جاهایی میرسد که مشکلاتش افزون میشود یا اسیر اسراییلی پیدا میشود و غربیها در به در دنبال این هستند که اسیر آزاد شود. دهههاست مردم فلسطین اسیر گرفته شده و مورد پاکسازی نژادی قرار گرفتند، اما هیچکدام از این مسائل به عنوان موضوع اساسی برای آمریکا و حتی انگلیس تلقی نشده است. یا اسیری وجود داشته یا مردم فلسطین شروع به مقاومت کردهاند و کشورهای غربی شروع به همکاری با اسراییل کردهاند.
طرحی که بایدن میدهد ممکن است در چشم برخی از کشورهای غربی قدم به جلو تلقی شود. اما این قدم به جلو نیست بلکه کاهش دادن التهابات و اعتراضاتی است که علیه اسراییل وجود دارد. ممکن است برای چند روزی درگیریها فروکش کند، ولی مساله حل نمیشود.
در حال حاضر نزدیک به ۳۰ هزار شهید در غزه وجود دارد. در چنین شرایطی احتمالا پایان جنگ چقدر است؟ آیا ما شاهد پایان این وضعیت خواهیم بود یا نتانیاهو به دلیل مشکلات داخلی که دارد ترجیح میدهد هر طور شده وضعیت جنگی را حفظ کند؟
فشارها بر اسراییل زیاد شده. هم در داخل جامعه اسراییلی و هم در انجیاوها و در سراسر جهان. تنها آمریکا و انگلیس هستند که به جای کمکرسانی به مردم آواره فلسطین و غزه و رفح و ارسال کمک یا بازکردن مسیر کمک رسانی به مردم؛ به تسلیح اسراییل کمک میکنند. هر رژیمی که بهجای اعمال فشار بر او و افزایش فشار برای برقراری آتشبس تسلیحات فراوان دریافت کند، مشخص است که هرگونه دعوت برای توقف جنگ گوششنوایی در بین سران رژیم اسراییل نخواهد داشت. بهعنوان یک حرکت نمایشی آنهم در آستانه ماه رمضان که احساسات مسلمانان به شدت بالا رفته و مسائل انسانی به شدت طرفدار پیدا میکند، بایدن دنبال خاموش کردن احساسات انساندوستانه ملتهای مسلمان است.
نتانیاهو تصمیم داشت که به رفح حمله کند. این تصمیم به شدت از سوی جامعه جهانی سرزنش شد. حالا بحث امکان آتشبس مطرح است. آیا نتانیاهو از حمله به رفح چشمپوشی کرده است؟
در رفح عملیات درحال انجام است، اما بهصورت گسترده که روزانه هزاران نفر کشته شوند نیست، اما روزانه کشته میدهد. اعمال فشار بر مردمی که در گوشهای از رفح حضور دارند، در حال انجام است. حمله به رفح بهصورت تدریجی در حال انجام است و نیاز به اقدامات بازدارنده جدی از سوی کشورهای عربی و همه مسلمانان دارد که کشتار را میبینند و باید به فریاد رفح برسند.
قطر و مصر از طرف کشورهای عربی در طرح آتشبس نقش دارند. آیا دلیل رفتار آنها و شرکتشان در رایزنیها تمایلشان به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است؟
رفتار مصر مشخص است. روابط خود را با اسراییل عادی سازی کرده و از این فرصت بهره میبرد. اینکه تا چه حد به خواستههای مردم فلسطین توجه کند جای فکر دارد. قطر هم از این فرصت برای خودش استفاده میکند. خود نشستن در کنار نمایندگان آمریکا و اسراییل و فرانسه و انگلیس و... را یک امتیاز سیاسی میبینند. قطر با گروههای مقاومت فلسطین روابط مشخص و روشنی دارد. اما اینکه این حضور به نفع فلسطین باشد باید دید و منتظر ماند.
در هفتههای اخیر بحث دو کشوری در سرزمین اشغالی پررنگ شد. آیا غرب به دنبال این ماجراست؟
بحث دو کشوری از سوی آمریکا مطرح است و کشورهای اروپایی هم آنرا مطرح میکنند. کشورهایی مانند مصر و قطر هم آنرا میپذیرند و حتی عربستان هم با آن موافق است. اما مشکل این طرحها این است که فلسطین در آن غایب است. مساله آنها این است که چطور اسراییل را به چنین طرحی راضی کرد. یعنی راضی کردن یک دزد و ...
این راهحل و این روش به تقویت تداوم حضور و اشغالگری توسط اسراییل کمک خواهد کرد. به هر ترتیب تفکر راهحلهای کوچک و مقطعی و اندک جوابگوی مشکل فلسطین نخواهد شد و ادامه همان روندهای مادرید، کمپدیوید و ... است. فلسطینیها بخشی از زمین خود را از دست دادهاند و تعداد زیادی از مردمشان را از دست داده اند. این طرح هم ادامه طرحهای دیگر است که نمایش همراهی و سمپاتی نشان دادن با مردم فلسطین برای ساکت کردن افکار عمومی است.
منبع: خبرآنلاین
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: آتش بس غزه جنگ غزه مردم فلسطین آتش بس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۶۱۱۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عباس عبدی: ضربه ایران به اسرائیل پیروزی راهبردی بود /جذب حمایت مردم از این حمله در تعارض با برخورد با زنان در خیابان ها است
عباس عبدی روز قبل از حمله ایران به اسراییل یادداشتی نوشت که درباره ایران و اسرائیل بود. این یادداشت روز بعد و پس از حمله پهپادها وموشکهای ایران به سرزمینهای اشغالی منتشر شد. به گزارش اعتماد، تحریریه روزنامه و همچنین آقای عبدی اطلاع نداشتند که حملهای در راه است. بعد از حمله در برخی رسانهها اعلام شد که علیه آقای عباس عبدی و روزنامه اعتماد اعلام جرم شده است. از آنجا که 10 روز از این ماجرا گذشته و احضاریهای برای هیچکدام ارسال نشده، تصمیم گرفتیم درباره نظرات آقای عباس عبدی که در آن مصاحبه اعلام شده بود گفتو گویی داشته باشیم که میخوانید: آقای عبدی! ماجرای احضار شما به کجا انجامید؟ هنوز اقدام قضایی به بنده اعلام نشده است.
آیا فکر میکنید منتفی شده است؟ نمیدانم؛ ولی با توجه به توضیحاتی که دادهام و از مفاد آن مطلع هستند، به گمانم برداشت دقیقی از نوشته من نداشتند. البته معتقد نیستم که برای نوشتن باید برای کسی اعلام جرم کرد، اگر نوشته افراد متضمن دروغ و جعل نباشد، صرفا تحلیل و نظر باشد، باید محترم شمرده شود. و این را نشانه قدرت میدانم. هر چند معتقدم که با توجه به شرایط کلی کشور نیز برخی از مسائل را باید به عنوان نویسنده رعایت کنیم. البته اکنون که مرز رسانه داخلی و خارجی برداشته شده است، متأسفانه نویسندگان داخل و در رسانههای رسمی کشور در موقعیت نابرابری با کسانی که در خارج هستند قرار دارند و این نابرابری یکی از عوامل خروج مرجعیت رسانهای از داخل است و این خطر امنیتی برای ایران دارد. با توجه به آن اعلام جرم، گفتید که دیگر در این موضوع خاص نمینویسید. آیا اکنون که حداقل تا حالا منتفی شده، باز هم اظهارنظر نخواهید کرد؟ اگر اعلام جرم را اعلام نکرده بودند، بهتر بود. من متأسف شدم که چرا باید چنین تصوری را در جامعه القا کرد کسانی که سعی در نوشتن تحلیلهای منطقی دارند، نیز با اعلام جرم مواجه میشوند؟ اگر بدون اعلام بود، من هم خبرش را مثل موارد دیگر منتشر نمیکردم. با این حال اکنون میتوانم حرف بزنم، چون گمان میکنم نظراتم دچار تعبیرهای ناخواسته نخواهد شد. پس اولین سوال را میپرسم؛ آیا ایران میتوانست پاسخ ندهد؟ در عمل میتوانست، همچنان که در موارد دیگر هم چنین کرده بود. ولی در سیاست نمیتوانست، زیرا سیاست با روابط شخصی فرق میکند. در روابط شخصی «گذشت و عفو» و «بزرگمنشی» و این گونه رفتارها معنی میدهد و اتفاقا پسندیده هم هست. با گذشت از دیگران میتوان اختلافات را بهتر حل کرد تا انتقام گرفتن. در عفو لذتی است که در انتقام نیست. ولی در سطح سیاست بهویژه در سطح بینالملل، گذشت بیمعناست و چه بسا موجب تشدید خصومت هم باشد. پس پاسخ ندادن موجب تشدید بحران میشود . ولی در هر حال باید به اثرات این پاسخ توجه داشت. این اتفاقات موجب میشود تنش میان دو طرف از حالت انعطافپذیر و الاستیکی به وضعیت متصلب تغییر شکل بدهد. پیش از این طرفین اقداماتی را علیه یکدیگر انجام میدادند. گاه مستقیم، گاه غیرمستقیم و اغلب بدون پذیرش رسمی، در حالی که ناظران سیاسی میدانستند که کدام طرف، مستقیم یا با واسطه پشت ماجراست. با این حال وضعیت آنها مثل مشتهایی است که بوکسورها به کیسه چرمی لاستیکی میزنند. ابتدا قدری تغییر شکل داده، فرورفتگی و عقبنشینی کرده، سپس بازگشت به حالت اول را شاهدیم. پس اکنون ماجرا فرق کرده و از حالت الاستیکی و انعطافپذیری به حالت نیمه شکننده تبدیل شده و در ادامه به وضعیت شکنندگی خواهد رسید. به عبارت دیگر ضربات علیه یکدیگر پرهزینه است و به صورت متعارف قابل ترمیم نیست و هزینه بازی را بالا برده و امکان ادامه بازی را کم کرده است. پس آیا میتوان نتیجه گرفت که بحران میان ایران و اسراییل تشدید شده است؟ در واقع همانگونه که گفتم این بحران شکنندهتر شده است. شما به راحتی میتوانید به یک جسم الاستیک ضربه بزنید بدون اینکه نگران شکستن آن باشید، ولی چنین ضربهای را به راحتی به شیشه نمیزنید. بنابراین مدیریت امور از این پس اهمیت دارد. آیا به همین علت ایران پاسخ حمله بعدی اسراییل را نداد؟ طبیعی است که طرف مقابل هم نمیخواسته که ایران پاسخ بدهد، لذا ضربه محدودی را انتخاب کرده که این شیشه نشکند. به عبارت دیگر طرفین از یکدیگر تحلیلی داشتهاند که منجر به مهار بحران شود. فراموش نکنیم که موضع غربیها به ویژه ایالات متحده نیز در عدم رغبت آنان به رشد تنش نیز مهم بوده است. گمان میکنید که زدن سفارت و پاسخ ایران و نیز پاسخ بعدی اسراییل متوازن بود؟ به نظر میرسد که این ماجرا از نظر تاکتیکی و نظامی و خسارات وارده متوازن نبود. در هر حال سفارت ایران را زدند و ایران تعدادی از فرماندهان خود را از دست داد و چنین خسارتی حداقل با اطلاعات موجود به اسراییل وارد نشده است. ولی از نظر راهبردی کفه حمله کاملا به سود ایران بود. به عبارت دیگر اعلام رسمی و با اطلاع یافتن طرف مقابل و حمله از خاک ایران به اسراییل، فارغ از جزییات ماجرا و با آن حجم حمله یک پیروزی راهبردی بود. بهویژه که انتظار قبلی به عدم حمله بوده است. به نظر میرسد که اقدام ایران نیز معطوف به همین هدف بوده و نه وارد کردن خسارت. فراموش نکنیم که ایالات متحده و بریتانیا و دیگر کشورهای غربی دربست در کنار اسراییل ایستاده بودند. این پیروزی راهبردی چه آثاری در ایران میتواند داشته باشد. رسیدن به پیروزی همیشه ممکن است و حتی در مواردی ممکن است راحت رخ بدهد، مهم حفظ و تثبیت آن است. اجازه بدهید که مستندتر صحبت کنم. در سال ۱۳۸۸ تحلیلی نوشتم از وضع ایران و برای اطلاع مقامات فرستادم. بخشی از این تحلیل چنین است: پیش از خرداد ۸۸ بارها نوشته بودم که حکومت در ایران از ۴۰۰ سال گذشته یعنی از زمان اوج صفویه تا کنون هیچگاه بدین پایه که اکنون هست، قدرتمند نبوده است، ولی همیشه بلافاصله اضافه میکردم که متاسفانه این قدرت با نوعی از بیثباتی هم همراه است.
افزایش قدرت حکومت مثل منارهای است که قد میکشد و بلندتر میشود، اما به تناسب این ارتفاع پایههای آن عمیقتر و پهنتر نشده است. بنابراین بهرغم اوج گرفتن، بر ناپایداری آن افزوده شده است و این پایهها در حکومت چیزی نیست جز قدرت نرمافزاری آن. اگر از این زاویه نگاه کنیم، هر دستاورد خارجی باید از دو طریق پایدار و مستحکم شود. اول از طریق قرار دادن آن در دل یک سیاست خارجی معقول و قابل دفاع و عملی. دوم از طریق حمایت داخلی.
یک دستاورد خارجی را میتوان مثل دست یافتن به یک بازیکن عالی فوتبال دانست که فقط هنگامی مفید و موثر است که ۱۰ بازیکن دیگر نیز کمابیش همسطح او باشند؛ زمین و امکانات و دریافتی و استادیوم و اقتصاد باشگاه خوب باشد والا آوردن رونالدو در یک تیم ایرانی هیچ فایدهای برای فوتبال ما ندارد و همه هزینههای آن، زیان است. حمایت داخلی از این اقدام از دو طریق ممکن است. اول احترام گذاشتن به مردم و مطالبات آنان. روشن است که وضعیت کنونی در مواجهه با زنان و با این ویدیوهایی که منتشر شده در تعارض با این مساله است. دوم و سوم و چهارم نیز بهبود اقتصادی است. پیروزیهای خارجی به سرعت فراموش میشوند باید از طریق بهبود شرایط تثبیت شوند والا به ضد خودشان بدل خواهند شد. نکته مهم ضربه راهبردی است که اسراییل در مجموعه ماجرای اخیر خورده است که در آینده به آن خواهم پرداخت. کانال عصر ایران در تلگرام